کمی دور ، خیلی نزدیک
روایتی واقعی از ایثار پرسنل درمانی کشور در مبارزه با بیماری کرونا
پرده دوم –جنوب شهرتهران-بیمارستان شهدای گمنام-اوایل اسفند1398/ مادر جان خواهش می کنم اینقدر بی تابی نکن حال شوهرت انشاا... خوب میشه،توکل به خدا کن ،اینقدر هم نزدیک بیمار نشو کمی دور تر وایسا، مریضیش شاید مسری باشه، بذار بچه های احیا کارشون را بکنند. پرستار بعد از متقاعد کردن زن میانسال برای منتظر ماندن بیرون بخش، با عجله به سمت تخت بیمار میدود...

کمی دور ، خیلی نزدیک
روایتی از ایثار پرسنل درمانی کشور در مبارزه با بیماری کرونا
پرده اول-تهران،دی 1398
گوینده خبر رادیو:کشف گونه ای جدید از ویروس کرونا در منطقه ای از کشور چین ...دانشمندان منشاء اولیه آن را از برخی حیوانات از جمله خفاش می دانند که در برخی مناطق شرق "دور " به عنوان یک ماده غذایی از آن استفاده می شود...
راننده تاکسی برای این که سکوت مسافران را بشکنه و حرفی از آنها بکشه بیرون نگاهی به آینه میندازه و مسافرهای عقب را در یک نگاه برنداز میکنه " امان از این چینی ها !آقا چیزی مونده که اینا نخورن؟"
یکی از مسافرها با بی حوصلگی واسه این که بحث را شروع نشده تمومش کنه "ای بابا چین کجا اینجا کجا!داره میگه شرق دور .بذار هر چی میخوان بخورن به ما چه ربطی داره...
راننده در حالی که با معنی و مفهوم شرق دور هنوز کمی مشکل داره سری تکون میده و دلخور از بی حوصلگی مسافران و غرق بودن اونها در گوشی های موبایلشان موج رادیو را عوض میکنه.
پرده دوم –جنوب شهرتهران-بیمارستان شهدای گمنام-اوایل اسفند1398
مادر جان خواهش می کنم اینقدر بی تابی نکن حال شوهرت انشاا... خوب میشه،توکل به خدا کن ،اینقدر هم نزدیک بیمار نشو کمی دور تر وایسا، مریضیش شاید مسری باشه، بذار بچه های احیا کارشون را بکنند.
پرستار بعد از متقاعد کردن زن میانسال برای منتظر ماندن بیرون بخش، با عجله به سمت تخت بیمار میدود،مردی حدود 60 ساله با علائم شدید تنفسی که نیاز فوری به لوله گذاری و احیاء داره.
مراجعات بیماران تنفسی توی این چند روز به بیمارستان خیلی زیاد شده و پرسنل مجبورند بی وقفه رسیدگی کنند،پرستار " حسینی " خیلی جوونه و مدت کمی است که اومده تو این بیمارستان ،چند تا بچه های کد احیاء آن طرف دارند روی یک مریض کار می کنند،نمیتونن بیشتر از این معطل بمانند برای لوله گذاری مریض مجبوره خیلی نزدیک به بیمار کار را انجام بده ،آنقدر ثانیه ها در نجات مریض مهمه که دستورهای ایمنی را فراموش میکنه ،به شدت گرم کارشه ،قطراتی از بزاق بیمار به دور و اطراف می پاشد...
بیرون بخش زن در هول و اضطرابه ،نمیدونه پدر بچه هاش و نان آور خانواده چی به سرش میاد،قطرات اشک روی چهره شکسته اش بی امان میلغزند،در یک لحظه هزاران فکر تو سرش میچرخند ،دستفروشی شوهر، نداشتن بیمه،مستاجری،خرج بچه ها و... یک دفعه با صدای پرستار " حسینی " به خودش میاد، خانم خدار را شکر شوهرت احیاء شده دارند میبرنش آی سی یو ،تشکر زن که با صدایی گرفته و گریان گفته شد به گوش پرستار نرسید او دوان دوان به سمت تخت بیمار دیگری رفته بود...
![]() |
پرده سوم-همان بیمارستان-همان روز
تو بخش آی سی یو هیچ تختی خالی نیست اکثر بیماران بستری مشکوک به ابتلا به بیماری جدیدی هستند که میگن از چین اومده اصطلاحا بهش میگن کرونا اما درستش " کووید 19 " است .
پرستار بخش از پزشک میپرسه : دکتر برای این آقای 60 ساله که تازه آوردنش چی تجویز کردید؟
دکتر ماسکش را کمی جابه جا میکنه و میگه خدارو شکر عمرش به دنیاست زود احیاش کردند ، بعد یک سری دستورات را سریع میگه و میره سراغ مریضهای دیگه
پرستار " پ" ملحفه روی مریض تخت 8 را مرتب میکنه، بیمار پیر زن نحیف و ضعیفی است که گاهی سرفه هایی خشک میکند، پرستار کمکش میکنه یک مقدار جا به جا بشه، ساعتهای متمادی است که فرصت نکرده حتی چند دقیقه استراحت کند،همکارش دو ساعت پیش به اون زنگ زد و خواهش کرد شیفت اون رو هم پر کنه چون شوهرش ناگهانی دچار یک بیماری مسری شده بود نمیدونست آنفلونزاست یا کرونا...
![]() |
پرده چهارم-بخش عفونی بیمارستانی دیگر-چند روز بعد
چند نفر از پزشکان و پرستاران در چند بیمارستان تهران و برخی شهرهای استان گیلان،قم ،مرکزی و... در راه مبارزه با بیماری کرونا و دفاع از سلامتی هموطنان مبتلا به این بیماری شده اند .خوشبختانه حال اکثر آنها رو به بهبودی است...
پرستار 25 ساله ای در لاهیجان بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت...
اینها را گوینده شبکه خبر داره اعلام میکنه و پرستار " حسینی " در حالی که روی تخت بیمارستان خوابیده اخبار را میشنود، در این چند روزی که بستری است حال عمومیش بهتر شده،البته جواب تست کرونای او و پرستار " پ " و یکی از بچه های خدمات بیمارستان به اسم " آ " همگی منفی بوده اما همشون چند روزی دچار تب و سرفه و ... بودند،گوشیش زنگ میخوره مادرشه که با نگرانی و برای چندمین بار از صبح حالش را میپرسه، تو بخش خبری تلویزیون چند تا عکس بچه های بیمارستان خودشون را میبینه که لباس فضایی به تن دارند و با انگشت دست علامت پیروزی را نشان میدهند ،بالای تصاویر زده "# کرونا _را _ شکست _ می دهیم " لبخندی به لبش مینشیند...
(یک لحظه نگاهم روی نام خانوادگیش میخکوب میشه چقدر به واژه "ایثار " نزدیک است ... )
![]() |
پرده آخر... به زودی
در انتها یک تشکر از " کرونا " یا " کووید 19 " یا هر چی که اسمش هست
از تو متشکریم که با آمدنت وجود نعمت امنیت و سلامت را به ما فراموشکاران گوشزد کردی
از تو متشکریم که دست کم مدتی بحث و جدلها ، افتراها ،بهتانها ... را در این جامعه سیاست زده به حاشیه بردی
از تو متشکریم که با آمدنت مردان مرد و زنان و مردان روزهای سخت را از مدعیان تو خالی و نامردان جدا کردی و چه جدا کردنی ،یکی جانش را به کف گرفته و دیگری انبارهای احتکار را به صف کرده!
از تو متشکریم که با آمدنت اعضای خانواده ها را دور هم جمع کردی تا پس از مدتها صحبتهایشان به جای ثانیه و دقیقه به ساعت بکشد
از تو متشکریم که با آمدنت باعث شدی من و خیلی های دیگر در دفتر تلفن موبایلمان شماره هایی را پیدا کنیم و با فشار دکمه سبز آن با کسانی صحبت کنیم که ماهها و سالها ازشون خبری نداشتیم
از تو متشکریم که با آمدن نامبارکت انگار برکتی به دعا و نمازهایمان وارد شد و بیشتر آن وجود قدسی را در کنار خود و لحظه لحظه زندگیمان حس می کنیم
و در پایان از تو متشکریم که دشمنی مشترک هستی برای همه انسانها که هر چند به ناچار جسم آدمها را کمی از هم دور می کنی اما قلب بسیاری از آنها را به هم نزدیک کردی " خیلی نزدیک ".
نظر